ز در گه خدا تو برانگیخته شدی ؛ پزشک
ناجی باش بهر مخلوقاتش ؛ ای پزشک
وجدان پیشه کن در ره مقدس پزشک
زیر دستت نشود جان به سر ؛ ای پزشک
بوَد مقدس؛ نام نیک؛ شغل نیک؛ پزشک
جلب اعتماد کن با وجدان ؛ ای پزشک
تولدی دوباره بیاد آر ز سلامتی ؛ ای پزشک
اعتماد کامل ز پیشت سر نهد بیمار ؛ای پزشک
مداوا کنی دردها همره عمر ؛ ای پزشک
محو کنی کسالتها ز وجود ؛ ای پزشک
مدرک بهر چه داری ؛ نیک نفسی ؛ پزشک
خدا داند چه مسئولیت عظیم در تو نهاد ؛ ای پزشک
خدا را یاد آر با وجدان کامل ؛ ای پزشک
نیک نفست کرد پیش از آنکه شوی تو پزشک
حرفه ات خدا منش؛ ناجی خلق؛ با وجدان ؛ ای پزشک
حس انسان دوستیت رهرو وجدان پاکت ؛ ای پزشک
در یاب ، بی پناهی ؛ گر سر پناهی ؛ ای پزشک
نکن زنجیر اعتماد گسسته ؛ ای پزشک
مرامی با خدا ؛ دلی بی کینه ؛ احساس نیک نفسی ای پزشک
چو دانی بیمار نیاز مندیست ؛ پیشت ای پزشک
صدایت کند وجدان به روز واپسین ؛ای پزشک
چه کردی ؟ بهر چه امری ! ای پزشک
چه تجویزت بود روی زمین ای پزشک
ز معجونهای خطرناک یا که دانه هل بود یا زرشک
گذر کن لحظات ؛ با وجدان ز عهدی که بستی ای پزشک
بدان به در گه خدایت جوابگوئی پزشک
گر با کورچشمی دست در کاسه بردی بدان
خداوند آگه هست در آن حال؛باش همسان
ترا دانش آموخت بهر وجود انسان
کوتهی نکن ز وظیفه ؛ به احسان
گر دانی ضعیفی ز پیش پایت فتاد
اینست امتحانی بین تو و پروردگار
باز کن حس نیکی ز بهر وجدان
که چه ها میکنی بر سر همنوعان
به روز واپسین نظرت آر همان حال
که آیا توانی گذر کنی با وجدان ؟
دنیا گذر است محل امتحان تو و من
آیا شویم ز پیش خدایمان سر بلند ؟
پزشک ناجی من ، پزشک رهبر سلامتی من
پزشک مرهم دردیست کهنه ؛ روزگار آورده برسر من